وقتی میشنوم در میدان نبرد بین "ظالم و مظلوم"، "جلاد و قربانی"، "قاتل و مقتول"، "طاغوت و انقلابی"، "ارتشی تا دندان مسلح و ملتی بیپناه" و "طالب آزادی و کرامت انسان و پایمال کننده آزادی و کرامت" برخی ادعای عینیگرایی، بیطرفی، و حرفهای بودن میکنند خشم و نفرت تمام وجود را فرامیگیرد.
چقدر حالت اشمئزاز به من دست میدهد وقتی با اشخاصی مواجه میشوم که هنوز در موضعگیری به نفع مظلومان و قربانیان تردید میکنند، با این توجیه که مساله برایشان غامض و مهآلود است و قادر به تشخیص جانی و جنایت شده نیستند. بر خشمم افزوده میشود وقتی برخی اصحاب رسانه را میبینم که تظاهر و دعوت به عینیگرایی و انتزاه از انقلابهای عربی علیه طاغوتها و قاتلان و قصابان میکنند. آیا این عینیگرایی است که در خدمت ابرازنظر طاغوتها و سفاکان و مجرمین باشید و تریبون خود را در اختیار سخنگویانشان قرار دهید تا از اراجیف، اکاذیب و خزعبلات بیاساس آنها علیه ملتها استفاده نمایند؟
نمیفهمم چرا آتش خشم برخی وانمودکنندگان بیطرفی و عینیگرایی فوران میکند وقتی بعضی رسانهها جانب ملتهای انقلابی و عدالت ضد ظلم و زور و فقر و شکنجه را میگیرند؟ آیا معقول است که این رسانهها در میادین بزرگ اخلاقی که باطل، آشکار و حق، آشکارتر است بیطرفانه و حرفهای رفتار کنند؟ نمیدانم چرا برخی بخاطر جانبداری از قربانیان به بهانه عینیگرایی و بیطرفی ناراحت میشوند؟ چرا مایلاند بر ریشهدارترین دموکراسیهای غربی پیشی بگیرند، در حالیکه آنها هیچگاه در مقابل دشمنان خود موضع دموکراتیک نگرفتهاند؟
کی دیدید که حتا یک رسانهی غربی در دوران جنگ دیدگاه دشمنان خود را منعکس نماید؟ آیا ابزارهای رسانهای مثلا آمریکای دموکراتیک دیدگاه اسامه بن لادن و سازمان القاعده در زمان حمله آمریکا به افغانستان انعکاس میدادند؟ یا اینکه به طرق مختلف در ارائه چهرهای شیطانی و پلید از آن در دنیا میکوشیدند؟
آیا بنگاه خبرپراکنی بریتانیا در جنگ جهانی دوم به نازیها اجازه میداد تا در میدان نبرد شدید متفقین و متحدین به ابزاز نظرات و مواضع خود بپردازند؟ طبعا هرگز! و این حق آنهاست. آیا پدیده موسوم به "خبرنگاران همراه"(Embedded Journalists) را میشناسید؟ مگر این روزنامهنگاران از این کشور به آن کشور نیروهای مسلح غربی را همراهی نکردند برای اینکه اخبار جنگ را در انحصار خود گرفته تا مانع جوسازی منفی طرف مقابلشان شوند؟ مگر همین روزنامهنگاران نبودند که فقط از یک زاویه معین و محدود به وقایع و حوادث مینگریستند و قدر سرانگشتی هم موضع بیطرفانه نمیگرفتند، درحالیکه ادعای دموکراسی، آزادی بیان، تکثر و دیگر کلیشههای بیاتشده دموکراسی نیز دارند؟ بنده هرگز این رفتارهای پست رسانهای را تایید نمیکنم، فقط از این قضیه به عنوان مثال در مواجهه با کسانی استفاده میکنم که در قضایایی مانند انقلابهای ملتهای عربی و مبازرات ارزشمندشان علیه ظلم و طغیان تجسمیافته در نظامهای دیکتاتوری ساقط شده یا در حال سقوط که در آن سیاه و سفید هر دو واضح و آشکار است، از رسانهها میخواهند که خنثی باشند.
تظاهر و ادعای عینیگرایی در چنین قضایایی خطایی بزرگ است و بیطرفی جایز نیست. بر هرکسی که ذرهای انسانیت در وجودش هست لازم است که بدون کوچکترین تردید جانب حق را بگیرد، حتا اگر روزنامهنگار باشد. جهنگیری رسانهای نیز مانند هر جهتگیری بشری باید در صفوف خیر و نیکی و در مقابل شر بدون هرگونه سستی و تردید (به بهانه بیطرفی و انتزاه) قرار گیرد.
هر کسی که در میادین اخلاقی بزرگی چون انقلاب ملتها به عینیگرایی و بیطرفی و حرفهایگری احتجاج میورزد به عمد یا غیرعمد در خطاست. چه زیبا گفته مارتین لوترکینگ: "بدترین مکان جهنم برای کسانی رزرو شده که در میادین بزرگ اخلاقی جانب بیطرفی را میگیرند. مصیبت بشری نه در ظلم اشرار، بلکه در سکوت و کنارهگیری اخیار است". و انیشتن چه زیبا پرده از حقیقت برمیدارد: "بدون شک اشرار عالم برای ابنای بشر خطرناک هستند، ولی خطر بزرگتر اخیاریاند که نظارهگر شر میشوند". مگر گفته نشده "إن الساكت عن الحق شيطان أخرس". این را از فرهنگ بزرگ اسلامی و عربی خود آموختهایم که "إن الساكت عن الحق شيطان أخرس". موضع بیطرفی گرفتن در نبرد ضعیف و قوی همان جانبداری از قوی است که نتیجه را به خصمش تحمیل میکند. بهدرستی گفته است کریستیان امانپور که "قرارگرفتن در نقطه بیطرفی به معنی سازش با تجاوزگر است". بنابراین ما هم میگوییم موضع بیطرفانه در خیزش بزرگ ملتها بیطرفی نیست، بلکه نوعی موضعگیری سیاسی است که طواغیت با این بهانه که سکوت علامت رضایت است به نفع خود از آن بهرهبرداری میکنند.
چه پوچ و بی خاصیتاند کسانی که همیشه در شبکههای اجتماعی از فوائد هندوانه و مضرات قلیان مینویسند، در حالی که به بهانه بیطرفی ناظر بیتفاوت مرگ و خرابی و نابودی در اطراف خود هستند. جهتگیری اخلاقی حقیقی ایستادگی در کنار عدالت و آزادی علیه ظلم آشکار و استبداد عریان است. کی مدعیان بیطرفی درک میکنند که بی طرفی آنها ارزشی ندارد، جز اینکه به نفع ستمگران تمام شود؟! چه زمانی هواداران حزب کاناپه از خود و کردار خود خجل میگردند؟!
نظرات
احمد سنندج
23 اسفند 1391 - 01:31باعرض سلام باتشکر ازمطلبتان واقعا به جا وعالی بود.
وفا
23 اسفند 1391 - 07:36دست مریزا جناب فیصل درود خدا بر تو اون شبکه قشنگت برنامه هاتو پیگیری می کردم اما نمی دونستم تا این حد این کاره ای! می دیدم خوب جوش میاری و خوب فضا را گرم می کنی حال می بینم که درد داری آه که چه زشت است بی طرفی! بی طرفی یعنی نیستی! یعنی نمی فهمی یعنی در این دنیا زندگی نمی کنی! مگر می توان دید و نگفت و دید و برنخاست مگر می توان بی طرف بود! آیا داستان سیدنا موسی را نخوانده اید؟ با این که آن مرد صالح به او هشدار داد که نباید به کارهای من معترض شوی اما موسی توان دیدن آن صحنه ها و چشم و زبان فرو بسصتن را نداشت او مأموریت داشت مصلح بود دلسوز بود پس چگونه سکوت کند!